ایلای بیست و شش ماهه
چند اپیزود از ایلیا در خانه:
توی آشپزخونه دارم ناهارتو درست میکنم شما روی صندلی جلوی کامپیوتر نشستی و عمو پورنگی که برات دانلود کردمو نگاه میکنی صدای قهقه خنده هات هم بلند شده و از ته دل میخندی دایم عقب جلو میکنی تا صحنه ی مورد نظرتو ببینی و تا میبینی دویاره میزنی زیر خنده (ماشالله به همه ی دکمه های کامپیوتر هم آشنایی داری انگار نشستی داری این یه ذره فیلم میکس میکنی).با خودم گفتم برم ببینم چیه که اینقدر خنده داره.... عمو پورنگ بیچاره تا میاد وارد صحنه بشه یهویی پاش گیر میکنه و می افته البته این صحنه واقعی بود و همین افتادن دلیل قهقه های شما بود آخه پسر افتادن دیگران مگه خنده داره؟؟؟؟
یه قاشق دنت تو جا ظرفی به شما داشت چشمک میزد گفتی که این قاشق تحویلتون بدم بنده هم اطاعت امر کردم حالا دنبال دنت میگشتی گفتم زنگ میزنم بابایی . بیچاره بابایی تا از راه رسیده نه سلامی نه علیکی داد میزنی دنت کو
طرف یه دکمه پیدا کرده براش دنبال کت میگرده حکایت شماست آقا
رفتی دستشویی اومدی بابایی داره لباستو تنت میکنه در همین زمان یه ذره باهات شوخی میکنه و قلقلکت میده یهو گریت میگیره میگم چی شد میگی بابایی منو زد
باباییو میگی