پسر قلب وروح مادر
پسر داشتن یعنی :یه کمد پر از لباسها , کفشها و ساعت های طرح بن تن و انگری بردز و اسپایدر من و باب اسفنجی
پسر داشتن یعنی: اتاقی پر از رنگهای آبی , سبز,سفید , زرد
پسر داشتن یعنی : یه کمد پر از توپ و تفنگ وماشینهای کوچک و بزرگ و گاهی عروسکی داغون
پسر داشتن یعنی : پیدا کردن تیرو کمان و تفنگ گوشه گوشه خونه
پسر داشتن یعنی : گشتن به دنبال لباس مرد عنکبوتی و بن تنی تو فروشگاههاو غر غر کردن
پسر داشتن یعنی : با هر آهنگی یه جور رقصیدن و دایم گفتن منو منو
پسر داشتن یعنی : وقتی پدر رفته مسافرت نگه بابایی زودتر بیا بگه بابایی میخوای برای من چی بیاری
پسر داشتن یعنی: دست نوازش کشیدن محکم رو صورت مادر و گفتن نازززززززززززززززی
پسر داشتن یعنی: تند تند بزنه رو شونه مامان و یک ریز بگه ماما ماما بعد که نگاش کنی بگه بوسسسسسسس و لبای خیسشو به لبات بچسبونه بعدش بگه بغلللللل و تو محکم بغلش کنی
پسر داشتن یعنی: دایم سرک کشیدن به غذا و پرسیدن شام چی داریم ناهار چی داریم
پسر یعنی : انرژی مضاعف مضاعف، یعنی تحرک و بازی زیاد
پسر داشتن یعنی : دنیای غرور و مرام و معرفت برا مامان و بابا
پسر داشتن یعنی : حس امنیت که کسی هست بتو نیاز داشته باشه تو آغوشت بخوابه بدون هیچ ترسی که یعنی امن ترین جای دنیا آغوش پر مهر و گرم مادره
پسر داشتن یعنی: سایز کوچک بابا بودن یعنی بازی با ناخنهایت که یادت بیاورد پسر همسرت است.
پسر داشتن یعنی : ادای بابایی در آوردن حتی تو تلفن زدن وتو غذا خوردن
پسر داشتن یعنی : بوی مردانه داشتن در حین کودکی یعنی بدونی پسرت می تواند پدری باشد مهربان تلاش می کنم پدر و همسری مهربان بسازم،امیدوارمممم
پسر :یعنی شجاعت تکیه گاه مادر بودن
پسر : یعنی یه پشـــــــــت محکــــــــــــــــــــــــــــــم داشتن
پسر یعنی : نفس یعنی عشق مادررررررررررر یعنی خون و جان و همه ی وجودم
خدایا ممنونم که ایلیارو به من دادی هر چقدر شکرگذار باشم کمه