ایلیا جیگرایلیا جیگر، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

بابایی ♡ ایلیا ♡ مامانی

☆پسر بیست و یک ماهه مامان☆

1392/6/10 15:49
310 بازدید
اشتراک گذاری

ایلیا جونم بیست و یک ماهگیت مبارک باشه عشقم

پسرک
عزیزم تو این ماه حرف زدنت خیلی ریاد شده با حرکات دست و صورت و ایما و اشاره خیلی حرف میزنی و جملاتی میگی که گاهی اوقات هر چقدر هم من و بابایی تلاش میکنیم بفهمیم نمیشه که نمیشه
تو بحث هایی که ما بزرگتر ها وقتی دور هم جمع میشیم راه میندازیم شرکت میکنی و اون وسط کلی نظر میدی .
عاشق بیرون رفتنی بعضی وقتا به شما میگم بخواب بیدار شدی میریم بیرون اتفاقا شما میخوابی و وقتی بیدار شدی سریع میگی بیریم جالبه که یادت میمونه . الان هر جایی که یه بار رفته باشی قشنگ یادته و حتی دلیلی که به خاطرش به اون مکان رفتی هم یادته.
بعضی وقتا اگه بستنی یا پسته تو خونه نباشه و سهمیت تموم شده باشه گوشی  منو بر میداری زنگ میزنی بابایی و سفارش بتتنی و پته میدی.
هر جا که باشی کسی به شما چیزی بده ویا تعارف کنه شما سریع مثل فامیل دور سرتو کج میکنی و میگی دس دَ دَ  که یعنی دست شما درد نکنه یا میگی ممو یعنی ممنون
حدودا یه ماهی هست که تو خونه پوشکت نمیکنم و پروژه پوشک گیروون آغاز کردم چون از بچگی عادت داشتی موقع خواب اصلا جیش نمیکردی و شبا خشک بودی گفتم پوشک ازت بگیرم ولی عجب پروژه ی سختیه والله  هر یک ساعت به یک ساعت میبرمت که جیش کنی بعضی اوقات هم ازت میپرسم جیش داری یا نه و شما با سر بله و نه میگی و جالبه که راست هم میگیری وقتی نداری نداری
اگه پی پی هم داشته باشی سریع میری تو اتاق خودت قایم میشی صدات هم در نمیاد ای کلک البته من دستشویی هم که میبرمت باید در ببندی کارت انجام بدی خوشت نمیاد کسی نگات کنه اما اگه بیرون بخوای بری  برات پوشک میزارم البته تو پوشک دیگه کمتر خرابکاری میکنی  چند روز پیش که با هم رفتیم بیرون حدودا چهار ساعت بیرون بودیم هم خیلی شیر خوردی هم آب ولی پوشکت خشک خشک بود.
بی صبرانه منتظر روزی هستم که بیای اعلام کنی که جیش داری و بریم دستشویی خیلی مرحله حساس و سختیه
کلمه دست نزن خوب یاد گرفتی و تکرار میکنی یه بار که تو دستشویی داشتی جیش میکردی دست زدی به جایی که نباید میزدی و من هم گفتم دست نزن حالا این کلمه ورد زبونت شده و با همون تونی که من ادا کردم شما هم اونو  تکرار میکنی و میخندی از اون خنده های به قول بابایی شیطنت آمییز  من هم خودم مشغول  یه کاری میکنم که مثلا نمیشنوم چی میگی هههههههه .
خدایاااا چقدر این بچه ها باهوشند
 پدر و مادرارو میزارن تو  جیبشون


کلماتی که به واژگانت اضافه شده:

آدا=پارسا
آدی اسیگا=آبجی پریسا
دَس دَدَر=دستم درد گرفت
چشم
ابرو
 آپتابه=آفتابه
دن دا=دندان
پا=پا
ام مام=حمام
دَس دَ دَ=دست شما درد نکنه
تشک=تشکر
مسی=مرسی
پوپ= توپ
گوگو= جوجو 
مو=همون مو
اک=یک
او=دو
دٍ=سه
پیتی
=پیشی
قاقو= قاشق
داداتیس=اسمارتیس
دادافظ= خدا حافظ
کووخخخخ=دوغ
ممو= ممنون
تشکک=تشکر

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

دخترعموت یاس
24 آبان 92 13:47
سلااااااااام اقا ایلیا وبلاگ جدیدت مبارک باشی من امروز اومدم یک سری به وباگت بزنم و ببینم باباو مامانت توی وبلاگت چیز جدیدی نوشتنند یا نه اول ناراحت بودم وداشت گریم می گرفت می دونی چرا چون دلم برای خودت که پسر عموی خوشگل من هستی تنگ شده بود دلم می خاست بغلت کنم تا خسته شی خب باهات خیلی حرف زدم ببخشید که سرتو درد اوردم ازطرف من باباو مامانت بوس بده دوووووووووستتتت دارم بووووووس بای
آوا
6 آذر 92 9:24
سلام جیگر من . خوبی ایلیل جون ؟؟؟ خودت که نمیتونی الان بخونی اشکال نداره منم وقتی برای یاسی وبلاگشُ ساختم اون نمیدونست باید چیکار کنه ولی الان تند تند میره وبلاگش تا ببینه کی براش نظر گذاشته . تو هم یه روز بزرگ میشی خودت میای می نویسی . بعد از مامانی و بابایی هی تند تند می پرسی واقعا این من بودم که به سه میگفتم دِ ؟؟؟ به بابایی و مامان سلام برسون . مواظب خودتم باش پسرک لوس
آوا
6 آذر 92 9:24
سه روز دیگه تولدته و من از الان تولدتُ تبریک میگم
مامان مرمر
9 آذر 92 9:08
تولدت مبارک
کبری مامان آنیتا((آنیتا عسل مامان وبابا))
9 آذر 92 20:26
تولدت مبارک عزیزم
دخترخاله
9 آذر 92 23:06
آخیی چه بانمکه.ماشالله
عسل
21 دی 92 13:50
سلام ایلیا جون من تو را تا ها حالا ندیدم ولی تعریف تو را خیلی از پارسا وپریسا و یاس شنیدم خیلی از کلمه هایی که می گی خوشم اومد
مامانی و بابایی
پاسخ
سلام آبجی عسل منم شمارو ندیدم ولی تعریف شما رو از همه شنیدم خیلی دوست دارم شما رو ببینم ممنون که به وبلاگ من سر زدی
اسما
26 دی 92 15:23
سلا خیلی خوش اومدین شمارو با نام وبلاگتون لینک کردم امیدوارم همیشه پسر کوچولوتون سالم باشه