ایلیا جیگرایلیا جیگر، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

بابایی ♡ ایلیا ♡ مامانی

عزیزتر از جونم 5 ماهگیت مبارک

ماهگی پسر گلم مبارک باشه عزیزم هر دفعه که از روز ماهگردت میگذره یه اخلاق جدید پیدا میکنی الان خیلی شیطون و کنجکاو شدی گلم .دیگه به همه رو نمیدی به هر کسی هم نمیخندی خیلی خوشم میاد دیسیبلینتو حفظ میکنی. هنوزم از قل قل خوردنت و قلت زدنت خبری نیست روی شکم هم که زیاد نمیمونی و سریع غر غر میکنی فکر هم نمیکنم که شما قلت بزنی آخه نه من نه بابایی هیچکدوم این کارو نکردیم . اما اینم بگم که شما از چهار ماهگی دمر میشدی و یه وری میخوابیدی حالا چرا دوست نداری قلت بزنی خدا میدونه!!! هزارتا بوس برای تو جگر گوشه ی مامانی   ...
6 مرداد 1391

ماماني جونم روزت مبارك

وقتی چشم به جهان گشودم. قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد. دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره خسته ات نشست و دنیایت سبز شدو با گریه ام دلت لرزید و طوفانی گشت. از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پرمهر و محبت است که احساس آرامش و خوشبختی خواهم کرد. ماماني عزیزم روزت مبارک ...
23 ارديبهشت 1391

ایلیا جونی چهار ماهه شدی دیگه بزرگ شدی پسرم

ماهگیت مبارک ایشالله همیشه سالم و سلامت باشی جیگری ایلیا جون مامان و بابایی امروز شما واکسن چهار ماهگیت هم زدی کمی درد کشیدی اما تو پسملی قوی بودی و تحملت خیلی زیاد بود قربونت برم الهی ...
31 فروردين 1391

♡سیسمونی پسملی ما ♡

سلام پسملی خوبی همه کس زندگی مامانی و بابایی دیگه چیزی به اومدنت نمونده همه منتظر و آماده باشن قربونت برم امروز بعد از مدتها وقت کردم بیام عکسای سیسمونیتو که مامانی جون زحمت کشیدن و برات تهیه کردن بزارم البته سلیقه ی من و مامانی هم در این مورد خیلی دخیل بود ایشالله تو هم خوشت بیاد جیگر طلای مامانی و بابایی ...
3 آذر 1390

♡سیسمونی پسملی ما ♡

این لباسهای خوشگل رو هم اولی خاله گلی دوست مامانی از کربلا برات آورد ودومی و هم با هم رفته بودن پاساژ قائم برات هدیه خریدن مامانی هم عین همینو برای علیرضا هدیه خرید لباس بافتنیهارو هم که مامانی جون زحمت کشیدن برات بافتن فکر کنم تا هفت سالگی لباس بافتنیت تکمیل باشه عاشق این شلوار طوسیم خیلی نازه ایشالله سالم و سلامت به دنیا بیای و بپوشیش تا ما کلی ذوق کنیم ...
3 آذر 1390